طول زندگی آدم افزونتر از ۱۱۵ سال نیست.
انسانهای با گزینش و انتخاب کردن سبک و شیوه زندگی درست توانایی دارند تا حدی سبب ازدیاد طول زندگی خود شوند. هم چنین برنامه غذایی ارتباط مستقیمی با نحو زندگی و میزان سود مندی از سلامت بدنی فرد دارد، به شیوهای که تغذیه ازمهمترین ملاکهای سلامتی و طول زندگی افرادست
از دیگر راهکارهایی که سبب ازدیاد عمر اشخاص میشود ورزش کردن است که شامل انواع گوناگونی است و هریک بنوعی برای تندرستی بافایده است.
پیشرفت پزشکی میتواند ما را به مدت بیشتری تندرست و سالم نگاه دارد، ولی محدودیت هایی وجود دارد که نمیتوان بر آنها پیروز شد.
وبسایت ترجمان به نقل از «آتلانتیک» آورده است: ژان لوئیز کالمان، طولانیترین عمر ثبت شده میان انسانها را دارد.
او ۱۲۲ سال و ۱۶۴ روز زندگی کرد و ۱۹ سال قبل از جهان رفت.
در وقت مرگ او، خیلیها معتقد بودند طولی نخواهد کشید که انسانی ۱۲۵ یا ۱۳۰ سال عمر کند.
ولی این رویداد نیفتاد.
درواقع، پژوهش جنجالی جدیدی نشان میدهد که سقف عمر انسانها هرگز قادر نیست از ۱۱۵ سال بالاتر برود. ژان لوئیز کالمان تمام زندگی بلند خود را در شهر آرل فرانسه گذراند.
او در فوریۀ ۱۸۷۵ در آرل متولد شد و در آگوست ۱۹۹۷ در همون شهر درگذشت.
کالمان در موقع مرگ پیرترین انسانی بود که تا آن زمان گزارش شده بود و همچنان پیرترین آدم محسوب میشود.
شاید در آتیه نیز هیچکس به اندازۀ او عمر نکند.مردم سالها میگفتند نخستین انسانی که ۱۵۰ سال عمر خواهد کرد، اکنون متولد شده است.
ژان ویژ، خیائو دانگ، و براندن میلهالند از کالج پزشکی آلبرت آینشتاین این نظریه را نامحتمل میدانند.
آنها بعد از بررسی اطلاعات جمعیتیِ قرن پیش به این جمع بندی رسیدند که سقف طول زندگی آدم چیزی حدود ۱۱۵ سال است.
معدود افرادی همچون کالمان احتمال دارد اندکی از این حد بگذرند، ولی بطور میانگین نوع بشر بیشتر از این عمر نخواهد کرد.
برآیند یک پژوهش سقف طول زندگی آدم را تخمین زد.
ولی چنین چیزی ظاهراً برخلاف شهودهای ماست.
میانگین امید به زنده ماندن آدم در طول قرنهای تازه همواره روبه رشد بوده است.
حداکثر طول زندگی آدم نیز همین طور: گرچه صحت سنجی ادعای عمر بسیار طولانی شاید دشوار باشد، مجموعهای موثق از آمارها در سوئد نشان داده پیرترین اشخاص در دهۀ ۱۸۶۰ تنها ۱۰۱ سال عمر کرده اند، ولی این عدد در دهۀ ۱۹۹۰ به ۱۰۸ سال رسیده است.
ویژ، که بررسیهای تازه را رهبری میکرد، میگوید: «جمعیت شناسان میگفتند چنانچه این چشم انداز نقطۀ پایانی هم داشته باشد، فعلاً نمیتوان این نقطه را دید» «وقتی کالمان در ۱۲۲سالگی درگذشت، همه گفتند دیر یا زود کسی پیدا خواهد شد که ۱۲۵ یا ۱۳۰ سال عمر داشته باشد.
اما پس از کلمنت، کسی به سن او نرسید.
حداکثر سن ۱۱۵ سال بود»
دانگ، میلهالند و ویژ برای اینکه ببینند این ثباتِ فرضیْ حقیقی است یا نه، بسراغ دو بانک بین کشوری اطلاعات در زمینۀ طول زندگی رفتند و اشخاص سالمندِ ازدنیارفته در هر ساله را مورد بررسی قرار دادند.
آنها به طور مشخص سالمندان فرانسه، ژاپن، انگلیس و آمریکا را مورد وارسی قرار دادند، چهار کشوری که زیادترین جمعیت بالای ۱۱۰ سال را دارا هستند.دادههای بدست آمده واضح بود.
بین دهۀ ۱۹۷۰ تا اوایل دهۀ ۱۹۹۰، حداکثر طول زندگی آدم از چیزی حدود ۱۱۰ سال به ۱۱۵ سال رسید و این رشد پس از سال ۱۹۹۵، اندکی پیش از مردن ژان کالمان، متوقف شد.
درواقع تیمِ ویژ برآورد کردند که، در هر ساله، احتمال اینکه لااقل یک نفر در دنیا بیشتر از ۱۲۵ سال عمر کند کمتر از یک در ده هزار است.باوجود بهداشت، آنتی بایوتیک ها، واکسنها و دیگر پیشرفتهای پزشکی، باز هم پیرترین افرادِ زنده دیرتر از این نمیمیرند.
صرف نظر از محدودکردن مصرف کالری، دواهایی مانند راپامیسین یا دیگر شگردهایی که آدم برای کندکردن ساعت شنیِ عمرش به آنها متوسل میشود، بعید هم هست چنین شود.
ویژ میگوید: «در علم هرگز نمیتوانیم مطمئن باشیم، ولی من تابه حال چیزی ندیدهام که فکر کنم میتواند این سقف طول زندگی را افزایش دهد»
سقف طول زندگی ما احتمالاً رابطۀ تنگاتنگی با بیولوژی مان دارد.
همینطور که پیر میشویم، آرام آرام به دی ان ای و دیگر مولکولهای بدنمان زیان میرسانیم و این سبب میشود ساختار پیچیدۀ سلول هایمان به تودهای پرسروصدا و ناکارآمد مبدل گردد.
در اغلب موارد، این فساد منتج به بیماریهای خاص کهن سالی، همچون سرطان، ناتوانی و نارسایی قلبی یا آلزایمر میشود.
ولی چنانچه اشخاص افزونتر از ۸۰ یا ۹۰ سال عمر کنند، احتمال مبتلاشدن به چنین بیماریهایی عملاً در آنها رو به کاهش میگذارد، شاید چون این اشخاص ژنهای محافظ دارند.
صدوده سالهها نوعاً به خاطر بیماریهای حاد نمیمیرند: کالمان به مرگ طبیعی مرد و بسیاری از این اشخاص ولو در اواخر عمرشان هم از نظر فیزیکی به کسی وابسته نیستند.
ویژ میگوید باوجوداین همچنان میمیرند، «صرفاً به این خاطر که بخش زیادی از کارکردهای بدنی شان مختل میشود.
یعنی بیش ازاین قادر نیستند به زندگی ادامه دهند»
چرا زندگی بایست به چنین توقف یکبارهای برسد؟ متصور شوید حیوانی دارید که پیر نمیشود. هرچند نامیراست، همچنان احتمال دارد بر اثر گشنگی ، تصادف یا حملۀ حیوانات درنده بمیرد.
بالاخره شانس این موجود تمام میشود.
این موجود خیالی باید جمعیتی شبیه به ما داشته باشد: تعداد قابل توجهی برنا و شمار پایینتر اشخاص سال خورده.
سقف طول زندگی تا اطلاع ثانوی ۱۱۵ سال است.
بدین گونه، مسیر تکاملی احتمالاً به تغییرات ژنتیکی ای یاری میرساند که مزایایی برای مراحل ابتدایی زندگی، همچون رشد یا تولیدمثل، ایجاد مینمایند.
در برابر، مسیر تکاملی آن بخش از تغییرات ژنتیکی ای را که در اواخر زندگی منتهی به صدمه دیدن بدن میشوند، نادیده میگیرد.
وقتی شمار افرادیکه به این سن میرسند تا این حد اندک است، این تغییرات خیلی اندک اهمیت پیدا میکنند.
بهمین سبب است که موجودات پیر میشوند.
مسیر تکاملی طبیعتاً و به صورت پرهیز ناپذیریْ جوانی را بر کهنسالی ارجح میداند.ولی چنانچه رشد نخستین و تجربیات کودکی رل و نقش بسیار با اهمیتی در سلامت بزرگ سالی ما داشته باشند، میبایست دقت داشته باشیم که صدسالههای امروز در دهۀ ۱۹۰۰ به جهان آمده اند.
هولی براون بورگ از دانشگاه داکوتای شمالی میگوید، شاید هنوز «تأثیر ارتقای بهداشت، مراقبتهای سلامت، واکسیناسیون و پیشرفتهای بهداشتی ای که در دهههای سی به بعد اتفاق افتاده اند» در بایگانیهای طول زندگی ثبت نشده است.
یا شاید، «رژیمهای ناپسند و ورزش نکردنْ آن دستاوردها را خنثی کرده است».ویژ میگوید احتمال اندکی هست که این موضوع اهمیت بالایی داشته باشد. «همین که شما در دوره طفولیت جان تندرست و سالم به در ببرید به این معنی است که احتمال زنده ماندنتان در طول دورههای بلند واقعاً بیشتر است.
هم چنین پیشرفتهای بسیاری شکل گرفته است که بوسیله استفاده از آنها میتوان اشخاص سالمند را مدت بسیار بیشتری زنده نگه داشت.
ما به پیشرفت در مراقبتهای پزشکی و استانداردهای ایمنی ادامه داده ایم و روزبه روز به شمار افرادی با عمر طولانی افزوده میشود.
برای این واقعیت که هیچ کسی کهن سالتر از ژان کالمان نیست هیچ تبیینی نداریم جز اینکه بگوییم به سقف طول زندگی رسیده ایم»
ما سقف طول زندگی حیوانات آزمایشگاهی، مانند کرمها، حشرات و جوندگان را بیشتر کرده ایم.
ولی این موجودات را محققان، بطور خاص، اصلاح نژاد کرده بودند تا سریع رشد کنند و سریعا به تولیدمثل برسند.
بخش زیادی از تکنیکهای استفاده شده برای بالا رفتن طول عمر آنها، از داروها گرفته تا محدودکردن کالری، احتمالاً تنها با کندکردن رشد کاذب و تصنعی شان عمل میکنند.
ترفندهای شبیه احتمال دارد طول سلامت ما را بیشتر کرده و میانه امید به زنده ماندن را ارتقا دهد.
ولی ویژ عقیده دارد حداکثر چیزی که میتوانیم بدان امید داشته باشیم این است که تا حول وحوش ۱۱۵ سالگی بسیار تندرست و سالم باشیم؛ پس از این سن، جسم ما بسیار زود از کار میافتد.
«شکی نیست که ما رویه کهنسالی را به تاخیر انداخته ایم»، این را جودیت کمپیزی از مؤسسۀ تحقیقاتِ کهنسالی باک میگوید. «اما برای بالابردن حداکثر طولِ عمر احتمالاً باید ژنهای بسیاری را اصلاح کنیم که در طی زمان حیات ما و ولو در زمان حیات نوههای ما نیز ممکن نیست»
پس از چاپ این نوشتار، چند نفر از محققان در توییتر آمار مورداستفاده در آن را زیر سؤال بردند.
لئونید کروگلیاک، از دانشگاه کالیفرنیا، لوس انجلس، تصور میکند ثبات سنی تازه با دقت به شمار اندکی از اشخاص استثنائی همچون کالمان برآورد شده است.
او گفت چنانچه این معدود اشخاص را رها کنید «مشخص نیست بالاتر از نوسانات تصادفی، گسستی در این رویه صعودی وجود داشته باشد».
او هم چنین گزینش و انتخاب بازههای پیش و پس از سال ۱۹۹۵ توسط ویژ برای تحلیل تغییرات در حداکثر طول زندگی را زیر سؤال برد و آن را «نقطۀ انفصالِ من درآوردی» نامید.
ویژ از تحقیقات تیم خود دفاع میکند.
تیم او در اول ژان کالمان را از تحلیل خود خارج کرد؛ چه با او و چه بدون او، برآیند یکسان هستند.
پس از سال ۱۹۹۵ افزایشی در حداکثر طول زندگی وجود نداشته است.
اینکه ویژ چه سالی را نقطۀ انفصال قرار داد نیز اهمیتی نداشت.
او میگوید: «ابداً هیچ افزایش معناداری از دهۀ ۱۹۹۰ به بعد وجود نداشته است» «مطمئنم بعضی افراد خواهند گفت این رویه صعودی به زودی ادامه خواهد یافت.
هرچند قبول داریم که دادهها مغشوش است، که انتظارش هم میرفت، ولی آمارها واضح و روشن هستند.
خوشبختانه تمام بانکهای اطلاعاتیْ همگانی هستند، بنابراین هرکسی بخواهد میتواند عملیات ریاضی را انجام بدهد و با ما مخالفت کند»