زنده کردن مرده ممکن است؟

میشود. بعد از مردن آدمها را زنده کرد!

بتازگی رسانه‌های دنیا از برآیند تحقیقات جدیدی درباره مرگ خبر دادند که نشان می‌داد مغز وقتی قلب از تپش می‌افتد، به کار خود ادامه میدهد و آنهایی که مرگ شان به خاطر ایست قلبی اعلام میشود تا زمانی صداهای اطراف شان را می‌شنوند و بعبارتی مرگ خود را می‌بینند.

رهبری این بررسی‌ها را دکتر سام پرنیا، دکتر متخصص ایرانی بر عهده داشت که بخاطر تحقیقاتش در این ارتباط در دنیا بسیار مشهور و شناسایی شده است.

مرگ و اتفاقاتی که هنگام و پس از آن برای آدم رخ میدهد از موضوعاتی است که سالیان سال است ذهن محققان را گرفتار کرده و سوالات زیادی را برای بشر به وجود آورده است. بعضی از محققان می‌گویند. بعد از مردن مغز آدم کار نمی‌کند و در حقیقت غیرممکن است که هنگام مرگ بتوانیم به چیزی آگاه باشیم.

از سویی بخش زیادی از تجربیات فردی انسان‌ها با این یافته‌های علمی متناقض است و اشخاص بسیاری می‌گویند وقتیکه سکته کرده اند به طوری آگاه بوده اند.

به عنوان مثال گذشته را بطور کامل به یاد آورده اند، صداهای طبیبان را شنیده اند و دهها مورد شبیه دیگر.

برای جواب به این سوالات اشخاص زیادی اقدامات گوناگونی انجام داده اند.

سام پرنیا استادیار پزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه استونی بروک یکی از این اشخاص است.

او مدیر پروژه‌ای از دانشگاه ساوهامپتون به منظور وارسی هوشیاری پس از مردن بود، پروژه‌ای که «آگاه» نام داشت و حال مشغول انجام مرحله دوم این پروژه به منظور نیل به اطلاعات قطعی‌تری است.

برآیند این پژوهش پرنیا را به نتیجه‌ای متفاوت برای توجیه تجربیات هنگام مرگ رساند؛ آگاهی آدم از مغز او جدا است.

سام پرنیا در مصاحبه‌ای از برآیند عجیب و متفاوت پروژه «آگاه» به زبان ساده‌تری گفته است؛ نتایجی که به بیان او برخلاف همه یافته‌ای علمی آدم تاکنون هستند.

پژوهش‌های نوین درباره مرگ انسان:

دکتر پرنیا چند وقت پیش شما در مصاحبه‌ای با ایندیپندنت گفتید که پس از این که مرگ تا زمانی به هر چیزی که اطرافمان هست آگاه هستیم، میتوانید این موضوع را به صورت ساده‌تری توضیح دهید؟ و این آگاهی تا چه مدت بعد از مردن وجود دارد؟

شواهد تا الان مشخص میکنند که چیزی که ما الان آن را نهاد یا آگاهی می‌نامیم، که در واژگان قدیمی یونانی‌ها به آن روان می‌گفتند و بعدها این کلمه به اسم روح ترجمه شد، زمانی که فردی می‌میرد از بین نمی‌رود ما این موضوع را تنها زمانی می‌توانیم مطالعه کنیم که کسی از مردن نجات بیابد و هم اکنون مدت زمان این موضوع به ده‌ها دقیقه تا چند ساعت محدود میشود.

بعد از مرگ

اتفاقات بدن پس از مردن

بر همین اساس آیا می‌توانیم بگوییم ما وقتی می‌میریم که آگاهی خود را از دست بدهیم نه هنگامی که قلب کار نکند؟

مرگ در پزشکی همواره زمانی تعریف میشود که قلب دیگر کار نکند.

چون زمانیکه این اتفاق بیافتد نفر دیگر قادر نیست تنفس کند و مغز او غیرفعال میشود.

در این وضعیت یک آدم دیگر بدون حرکت و بدون زندگیست.

در این موقع قسمتی از مغز که سبب میگردد با تنفس زنده بمانیم هم از میان میرود و دو تا بیست ثانیه پس از ایست قلبی میزان الکتریسیته‌ای که مغز می‌سازد هم به صفر می‌رسد.

در این وضعیت وقتی اقدامات مرتبط به احیا قلب هم انجام پذیرد فقط پانزده درصد حالت طبیعی خون به مغز وارد میشود، این میزان برای نجات فرد کفایت نمی‌کند.

ولی علم به این جمع بندی رسیده که وقتی می‌میریم سلولهای بدن هم وارد فرایند مرگ خودشان می‌شوند و این فرایند برای چندین ساعت زمان میبرد.

به همین سبب ما می‌توانیم کسی را ده‌ها دقیقه و یا حتی ساعت‌ها بعد از مردن مجدد زنده کنیم.

تا وقتیکه سلو ل‌های شناسایی بیماری طور غیرقابل بازگشتی زیان ندیده اند ما می‌توانیم جان بعضی افراد را نجات دهیم.

پس چرا چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد؟

در روزگار کنونی این رویداد انجام نمی‌شود چون فناوری‌ها خیلی ساده هستند و یا اینکه بیمارستان‌ها راه بهینه را به منظور انجام این اقدامات پیدا نکرده اند.

ما نمی‌گوییم که پس از ایکه فردی می‌میرد او زنده است یا هنوز مغز یا دیگر قسمتهای بدن او کار میکنند، نکته این است که سلول‌ها سریعا متلاشی نمی‌شوند.

در حقیقت چند ساعتی طول میکشد تا سلول‌ها غیرقابل احیا شوند.

پس موضوع اساسی تحقیق ما این است.

پس از این که فردی وارد مرحله اول مرگ میشود چنانچه بتوانیم قلب را پیش از هنگامی که سلول‌ها وارد فرایند غیرقابل بازگشتی شوند احیا کنیم و در مجاور آن اقداماتی انجام بدهیم تا زیان‌های سلولی در مغز افت پیدا کند، می‌توانیم بی هیچ زیان مغزی ای فرد را مجددا به زندگی برگردانیم.

این کار پیچیده ولی امکان دارد.

به همین سبب بخش زیادی از رسانه‌ها به شما لقب «مردی که میتواند شمارا از مردن نجات بدهد» داده اند، آیا میتوانید به طور دقیقتری شرح بدهید که چگونه می‌توانید چنین کاری را انجام بدهید؟

این مسئله پیچیده‌ای است که بتوانم آن را با جزئیات توضیح بدهم، ولی داده‌های موثق و دقیق آن در کتابی بنام پاک نمودن مرگ وجود دارد.

گرچه بطور خلاصه می‌توانم گویم که طبیبان برای اینکار از سیستم هایی استفاده میکنند تا قلب را احیا کنند و از سویی مطمئن بشوند که خون فرد بیمار با اکسیژن آمیخته میشود.

شما در آغاز مصاحبه گفتید که وقتی می‌میریم آنچه که نام آن نهاد یا آگاهی است از بین نمی‌رود، ولی از سویی گفتید که با ایست قلبی مغز دیگر کار نمی‌کند، چطور امکان دارد که مغز کار نکند ولی آگاهی وجود داشته باشد؟ آیا این ربطی به این عقیده شما که ذهن توسط مغز ایجاد نمی‌شود دارد؟

این یک باور نیست، شواهد علمی که بعد از سال‌ها تحقیق به وجود آمده نشان میدهد چیزی که ما آن را نهاد یا خود می‌نامیم امکان دارد یک وجود علمی جداگانه ناشناخته باشد.

به همین سبب این وجود علمی ناشناخته وقتی مغز کار نمی‌کند و تا فازهای ابتدایی مرگ به کار کردن ادامه میدهد.

چه شد که به این جمع بندی رسیدید؟

ما فهمیدیم که برای مطالعه فرایندهایی که منتج میشود طبیبان جان اشخاص را پس از سکته قلبی نجات دهند باید فرایندهای مغز را پس از مرگ اشخاص مطالعه کنیم. طی این زمان خیلی از افراد که تجربه سکته قلبی داشتند گزارش دادند که در طول هنگامی که طبیبان می‌خواستند آن‌ها را نجات دهند قادر به دیدن یا شنیدن وضعیت اطراف خود بودند.

در حقیقت آن‌ها داشتند وارد مرحله مرگ می‌شدند ولی زنده ماندند و از تجربه خود گفتند، اینکه داشتند از گوشه‌ی اتاق می‌دیدند که طبیبان دارند روی آن‌ها کار میکنند یا از مکالمات حقیقی طبیبان و پرستاران گفتند.

به همین سبب قسمتی از تحقیق ما مرتبط به فهم پدیده آگاهی و هوشیاری در دوره‌ی سکته قلبی است؛ فهم بخشی که ما را هر که هستیم میکند و اسم آن را روان یا روح گذاشتند.

ما می‌خواهیم بدانیم پس از این که فردی از آستانه مرگ می‌گذرد چه اتفاقی برای روانش می‌افتد.

برای فهم این موضع ما پژوهشی را انجام دادیم که در نوع خودش بزرگترین تحقیق بود و شامل ۲۰۶۰ داوطلبی بود که درحال تجربه سکته قلبی بودند.

بعد از مرگ

اتفاقات بدن پس از مردن

نتیجه این پژوهش چه بود؟

از میان اشخاص که پس از این پژوهش زنده ماندند (۱۰۱ نفر) حدود چهل درصد گفتند که تجربه چیزی بنام آگاهی را در موقع ایست قلبی داشته اند.

البته آن‌ها نمی‌توانستند اطلاعات بیشتری بدهند.

این اشخاص فقط حس میکنند که آگاه بوده اند ولی آن آگاهی یادشان نمی‌آید.

ده درصد این اشخاص یک تجربه عرفانی داشتند، آن‌ها می‌گفتند که نور درخشان به سوی آن‌ها می‌آمد، خویشاوندانشان که مرده بودند از اونها استقبال می‌کردند و یا تصویر کل زندگی شان را دیده اند.

بیشتر از دو درصد این اشخاص هم گفتند که آگاهی دیداری و شنیداری کاملی از اتفاقاتی که اطرافشان رخ می‌داد داشته اند.

از کجا مطمئن شدید چیزی که این اشخاص دیده یا شنیده اند حقیقت دارد؟

ما برنامه بیمارستان‌ها را دیدیم و از تیم‌های پزشکی سوالاتی پرسیدیم و تایید میکنیم که چیزهایی که اشخاص از سه تا پنج دقیقه پس از مرگشان به یاد می‌آورند حقیقتأ رخ داده است.

در نهایت مرحله زمانی اشخاص بطوری هوشیار و آگاه بودند که میتوانند موضوعاتی را به یاد بیاورند قبل از مردن آن‌ها نیست شاید که در مرحله زمانیست که ما انتظار داریم مغز غیرفعال باشد.

این برخلاف هر چیزیست که علم تاکنون کشف کرده است.

ما زمانیکه این تحقیق را انجام دادیم انتظار داشتیم که پس از مرگ هیچ آگاهی وجود نداشته باشد، چون بر اساس مدل‌های علمی شما فقط وقتی می‌توانید آگاهی داشته باشید که مغز کار کند، پس وقتی مغز کار نمی‌‎کند نباید چنین تجربه هایی داشته باشید.علم هم چنین می‌گوید این تجربیات در موقع مرگ رخ نمی‌دهد بلکه بعد یا پیش از آن رخ میدهد، د ولی تحقیق ما میگوید که هیچ یک از این حرف‌ها صحیح نیست و این تجربیات و خاطرات درست هنگام مرگ و درست هنگامی که مغز کار نمی‌کند رخ داده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × چهار =